کد مطلب:28067 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:98

معلوم بودن نتیجه شورا پیش از مشورت












1071. تاریخ الطبری:علی علیه السلام به كسانی از بنی هاشم كه با او بودند، گفت: «اگر در میان شما از قومتان (قریش ) پیروی شود، هیچ گاه اِمارت به شما نمی رسد».

عبّاس، او را دید. [ علی علیه السلام] به او گفت:«[ خلافت ]از ما گرفته شد!».

گفت: از كجا می دانی؟

گفت: «عثمان در كنار من قرار داده شده است و [ عمر] گفته است: با اكثریّت باشید و اگر دو نفر به یك نفر و دو نفر دیگر به شخص دیگری راضی شدند، با دسته ای باشید كه عبد الرحمان بن عوف در آنهاست.

سعد با پسر عمویش عبد الرحمان، مخالفت نمی كند و عبد الرحمان با عثمان، خویشاوندی سببی دارد. [ آنان] با هم مخالفت نمی كنند. پس یا عبد الرحمانْ خلافت را به عثمان می سپارد، یا عثمان آن را به عبد الرحمان؛ و حتّی اگر دو نفر دیگر هم با من باشند، برای من سودی ندارد».[1].

1072. الإرشاد - به نقل از ابو صادق -:چون عمر، خلافت را در شورای شش نفری نهاد و گفت: «اگر دو نفر با یك نفر و دو نفر با نفر دیگر بیعت كردند، با آن سه نفری باشید كه عبد الرحمان در میان آنهاست و آن سه نفری را كه عبد الرحمان در میان آنان نیست، [ چنانچه مخالفت ورزیدند،] بكشید»، امیر مؤمنان علیه السلام، در حالی كه بر دست عبد اللَّه بن عبّاس تكیه داشت، بیرون آمد و به او گفت: «ای ابن عبّاس! این گروه، پس از پیامبرتان با شما دشمنی كردند، همان گونه كه با پیامبرتان در زندگی اش به دشمنی برخاستند. آگاه باش كه به خدا سوگند، جز شمشیر، آنان را به راه حق باز نمی گرداند».

ابن عبّاس به او گفت: به چه دلیل [ این سخن را می گویی]؟

گفت: «آیا سخن عمر را نشنیدی كه گفت: اگر دو نفر با یك نفر و دو نفر با یك نفر دیگر بیعت كردند، با آن سه نفری باشید كه عبد الرحمان در میان آنهاست و سه نفری را كه عبد الرحمان در میان آنان نیست، [ چنانچه مخالفت ورزیدند، ]بكشید؟».

ابن عبّاس گفت: چرا.

گفت: «آیا نمی دانی كه عبد الرحمان، پسر عموی سعد است و با عثمان [ نیز ]خویشاوندی سببی[2] دارد؟».

گفت: چرا.

گفت: «عمر می دانست كه سعد و عبد الرحمان و عثمان، یك نظر دارند و با هر یك از آنان كه بیعت شود، آن دو نفر دیگر با او هستند. پس به كشتن مخالفان آنها فرمان داد و باكی ندارد كه وقتی من و زبیر را می كشد، طلحه هم كشته شود.

بدان كه به خدا سوگند، اگر عمَر زنده بمانَد، زشتی نظرش را درباره ما از گذشته تا كنون به او می فهمانم و اگر بمیرد، روز داوری، من و او را گرد هم می آورَد».[3].

1073. شرح نهج البلاغة - به نقل از قُطب الدین راوندی -:چون عمر گفت: «با سه نفری باشید كه عبد الرحمان در میان آنهاست»، ابن عبّاس به علی علیه السلام گفت: اِمارت از دست ما رفت! عمر می خواهد كه كار در درست عثمان باشد.

علی علیه السلام گفت: «من نیز این را می دانم؛ امّا همراه آنها در شورا داخل می شوم تا آشكار شود كه اكنون عمر، مرا شایسته خلافت می بیند. او پیش از این می گفت كه پیامبر خدا گفته است: "نبوّت و امامت، با هم در یك خانه جمع نمی شوند".

من در پیش دید مردم در شورا داخل می شوم تا تناقض كردارش را با روایتی كه نقل كرده است، روشن كنم».[4].

1074. تاریخ الطبری:عبّاس به علی علیه السلام گفت: به شورا داخل مشو.[5] گفت: «اختلاف را ناپسند می دارم». گفت: پس، چیزهایی می بینی كه ناپسند می داری.[6].









    1. تاریخ الطبری:229/4، الكامل فی التاریخ:221/2، تاریخ المدینة:925/3.
    2. خواهر عثمان، همسر عبد الرحمان بود. (م)
    3. الإرشاد:285/1 و286.
    4. شرح نهج البلاغة:189/1.
    5. در شرح نهج البلاغة، این افزونی آمده است:«و خود را از آنان بالاتر بگیر».
    6. تاریخ الطبری:228/4، الكامل فی التاریخ:220/2، شرح نهج البلاغة:191/1.